این مقاله تایید نهایی نشده است و صرفاً برای بررسی بصورت عمومی منتشر شده است. (غیر قابل استناد)
آزمون، علیرضا (1مرداد۱۳۳۶-8 آذر۱۳۶۰) معاونِ فرمانده گروهان ۱ گردان ۵۰۷ رزمی هنگ ژاندارمری سوسنگرد.
او در شهر بهبهان در۲۰۷ کیلومتری جنوبشرقی اهواز از استان خوزستان در خانوادهای زحمتکش و مذهبی به دنیا آمد. پدرش اسماعیل (10 مهر ۱۳۰۸-14 مهر ۱۳۷۵) درجهدار ژاندارمری و مادرش ربابه خزائی (2 مهر ۱۲۱۲- 2 دی ۱۳۶۸) خانه دار بود. علیرضا فرزند دوم از بین شش برادر و دو خواهر بود (آزمون).
علیرضا به علت شغل پدر، در ۱۳۴۱ش همراه خانواده به بخش نوسود* در۱۵۰ کیلومتری شهر کرمانشاه* ساکن شد. او در مهر ۱۳۴۲ تحصیلات مقطع ابتدائی را در بخش نوسود آغاز کرد و پایه دوم را نیز در همان شهر طی کرد. علیرضا به همراه خانوادهاش در۱۳۴۴ش درشهر جوانرود* در ۷۰ کیلومتری شمالغربی کرمانشاه ساکن شدند. وی از مهر ۱۳۴۴ تا خرداد ۱۳۴۶ مقطع سوم و چهارم ابتدایی را در جوانرود گذراند (همو). او همراه خانواده در۱۳۴۶ش درمحله رشیدی کرمانشاه ساکن شدند. علیرضا پایه پنجم و ششم ابتدایی رادر دبستان رشید یاسمی (شهدا کنونی)* شهر کرمانشاه گذراند (محمدی، ص ۵۷-59).
او در مهر ۱۳۴۹تحصیلات مقطع اول متوسطه را در رشته ادبی در دبیرستان ابن سینا آغاز کرد. وی سپس برای ادامه تحصیل به دبیرستان کزازی (انقلاب کنونی)رفت و درخرداد ۱۳۵۶موفق به اخذ دیپلم شد (آزمون).
علیرضا در همان دوران کودکی ونوجوانی فردی پرتلاش بود و علیرغم سن کمش به خواندن کتابهای دینی و مذهبی میپرداخت و پول خرید آنها را با کارکردن به دست می آورد. او بیشتر اوقات فراغت خود را صرف مطالعه آنها میکرد (همو).
آزمون همزمان با تحصیل در سال آخر دبیرستان، در یک دوره آموزشی بهداشتی و کمکهای اولیه شرکت کرد و به عضویت سازمان پیشاهنگی و امداد و نجات شیروخورشید سرخ ایران درآمد (محمدی، ص ۶۵).
در۲۹ آذر ۱۳۵۶زلزله شدیدی در روستاهای اطراف شهر کرمان رخ داد («زمین لرزههای ...»، بش) و علیرضا داوطلبانه به آن منطقه اعزام شد. او به مدت یک ماه برای کمک و یاری رساندن به زلزلهزدگان آنجا ماند (محمدی، ص ۶۶).
او در بهمن ۱۳۵۶ به استخدام ژاندارمری درآمد (همو) و برای گذراندن دوره آموزش عمومی به پادگان ونک تهران اعزام شد (همو؛ فلاحی؛ چناری؛ اکبری). وی در ۱ مهر ۱۳۵۷ دوره عمومی آموزش افسری را در پادگان ونک تهران به پایان رساند. او سپس دوره آموزش مقدماتی تخصصی را در همان پادگان آغاز کرد (فلاحی؛چناری؛ اکبری).
آزمون در اردیبهشت ۱۳۵۷ با سیدهگوهرتاج قاسمی (زاده: ۲۵ مهر ۱۳۳۸) ازدواج کرد که ثمره آن یک فرزند پسر به نام بابک (ولادت: ۲۲تیر۱۳۵۹) که هم اکنون افسر راهنمائی و رانندگی در نیروی انتظامی می باشد و یک دختر به نام پوپک (ولادت:۲۴ اردیبهشت ۱۳۶۱) است (قاسمی).
او در خرداد ۱۳۵۸ آموزش مقدماتی تخصصی را به پایان رساند (فلاحی؛چناری؛ اکبری ).
دوران آموزش نظامی علیرضا، همزمان با اوجگیری قیام مردمی علیه حکومت محمدرضا شاه پهلوی (1320- 1357ش) بود. وی که علاقه فراوانی به امام خمینی داشت با شروع تظاهرات و فرمان امام خمینی مبنی بر خارج شدن نیروهای نظامی از پادگانها و پیوستن به مردم، همواره با لباس شخصی در تظاهرات شرکت میکرد (محمدی، ص ۷۱-72).
او با اتمام دوره تخصصی افسری، در خرداد ۱۳۵۸ با درجه ستوان سومی به ناحیه ژاندارمری اهواز مرکز استان خوزستان منتقل شد. وی سپس به هنگ ژاندارمری سوسنگرد در شمالغربی اهواز اعزام شد و در قسمت پشتیبانی مشغول خدمت شد (فلاحی؛ چناری؛ اکبری).
آزمون با آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران در شهریور ۱۳۵۹و اشغال شهر سوسنگرد توسط ارتش متجاوز عراق به همراه دیگر همرزمان ششجاعانه در مقابل نیروهای دشمن ایستادگی کردند (رزاقزاده، ص ۱۶۶؛ فلاحی؛ اکبری).
علیرضا در ۲۷ آبان۱۳۵۹ در نبرد آزاد سازی شهر سوسنگرد شرکت کرد (محمدی، ص۱۲۱؛ لطفاله زادگان، ص ۲۵۵؛ فلاحی؛ اکبری). وی در این نبرد بر اثر اصابت ترکش خمپاره دشمن مجروح و به بیمارستان اهواز منتقل شد، اما بدلیل اینکه نمیخواست در بیمارستان بستری باشد و تختی را در حالی که مجروحان حادتر از او بودند اشغال نماید، با رضایت خود برای استراحت حدود ۲۰ روز به منزل برگشت و پس از آن بلافاصله برای انجام وظیفه و اعزام به منطقه جنگی به محل خدمتش مراجعه کرد (آزمون). آزمون به پاس ایستادگی در مقابل تهاجمات دشمن وتلاش و فداکاری و همچنین شرکت در نبرد آزادسازی شهر سوسنگرد، به ترفیع ارشدیت مفتخر و به درجه ستواندومی نائل آمد (محمدی، ص ۱۲۳؛ هنگ...)
وی در ۱۲ مهر ۱۳۶۰ به فرماندهی دسته ۳ از گروهان یکم گردان ۵۰۷ رزمی هنگ ژاندارمری سوسنگرد منصوب شد (آجودانی...؛ همو، ص ۱۳۷).
علیرضا در آبان ۱۳۶۰ به سمت معاونت فرماندهی گروهان یکم از گردان۵۰۷ رزمی هنگ ژاندارمری درجبهه دهلاویه و سوسنگرد منصوب شد (آزمون).
وی (فلاحی) در ۸ آذر ۱۳۶۰ در نبرد طریقالقدس با رمز یا حسین(ع) با هدف آزاد سازی شهر بستان و تأمین مرز و دسترسی به هورالهویزه در غرب استان خوزستان شرکت کرد (کارنامه ...، ص۱۷؛ فلاحی؛ اکبری ). با آغاز نبرد که با بارش شدید باران همراه بود، وی و همرزمانش خاکریزهای محل استقرار دشمن را یکی پس از دیگری باز پس گرفتند. او هنگام یورش به نیروهای عراقی برای باز پسگیری پنجمین خاکریز دفاعی و منهدم نمودن تانک-های زرهی دشمن، در حالی که سوار بر جیپ توپ۱۰۶ بود، درحین شلیک به سوی دشمن، شناسائی شد و با آتش سنگین توپخانه و خمپاره انداز فراوان دشمن مواجه گردید (محمدی، ص ۱۵۳-154). آزمون سرانجام در ساعت۰۹:۳۰ روز ۸ آذر۱۳۶۰ بر اثراصابت ترکش خمپاره به ناحیه سر و پهلو به شهادت رسید (دادگستری ...؛ ناحیه ...؛ فرهنگ ...، ذیل نام).پیکر به خون غلتیده آزمون در منطقه نبرد ، پشت خاکریزها و روبروی دشمن افتاد که پس از عقب نشینی ارتش عراق در آن منطقه، همرزمانش موفق به انتقال پیکرش شدند (محمدی، ص ۱۵۵؛ آزمون).
به دلیل اینکه منزل مسکونی پدر آزمون در شهر قصرشیرین* بود و در آن زمان آن شهر در اشغال متجاوزین عراقی قرار داشت، پیکر شهید علیرضا آزمون به کرج منتقل شد. پس از گذشت چند روز از شهادتش پیکرش به شهر کرمانشاه انتقال یافت (همو، ص ۱۵۶؛ همو) و از مسجدجامع تا گلزار شهدای باغ فردوس طی مراسم با شکوهی با حضور مردم و نیروهای نظامی تشییع شد. امام جمعه وقت کرمانشاه آیتالله اشرفی اصفهانی(1281– 23 مهر۱۳۶۱) بر پیکرش نماز خواند (همو، ص ۱۶۴؛ همو) و در بلوک ۶ ردیف ۸ قبر ۲۰ گلزار شهدای کرمانشاه* به خاک سپرده شد. (آزمون؛ امینی).
به پاس خدمات شهید علیرضا آزمون کوچهای در چهارراه سید جمالالدین اسدآبادی کرمانشاه به نام وی نامگذاری شده است (محمدی، ص ۱۷۴؛ هماندو).
کتاب مرزبان دشت آزادگان، زندگینامه داستانی آزمون می باشد که سکینه محمدی آن را تدوین کرده و توسط انتشارات مرصاد کرمانشاه در ۱۴۰۱ش به چاپ رسیده است ( آزمون؛ امینی).
از شهید علیرضا آزمون وصیتنامه مکتوبی بر جای نمانده است. او در سنگر خط مقدم دهلاویه در ۲۲ شهریور۱۳۶۰ برای پسرش بابک، شعری سروده است. در قسمتی از آن آمده است:
دیری است ازکودکم ... آن بابکم ... آن طفل دیرپا ... پاره تنم ... خدایا نیست در آغوشم ...آن نازنینم ... مانده برجای اشک همچو لعل، در گونه طفل، آن طفل، آن طفل بی بابا، آن گل نوشگفته عطر آگین، آن جگرگوشه ام، آن بابکم ...
خاطر طفل معصوم دلبندم، به یاد آرد، در ظلمت تنهایی شب، با بابا گفتن اون شیرین سخن، مه پیکرم ...
پسرم! میدانی در کنارت نیست پدرت، تا که گیرد تورا در بغل، باتو همراه شود، کند با تو لیلی کنان، نیست زیبایی همچو قهقه تو را شیرین زبان.
افسوس تو در تنهایی، من دردریای بس غریب ودور، بین ماست فرسنگها فرسنگ راه سوت وکور.
آه در کنج تنهایی، در دل این آتش جنگ، باتو وداع گویم، کیسپارند مرا به گور. گمانم در قلب کوچکت، نیست مهر پدر، حق است، حق است که بگویی، من ندارم بابا! رفت، رفت از پیشم پدر (محمدی، ص ۲۰۶و ۱۴۲).
مآخذ: آجودانی هنگ ژاندارمری سوسنگرد، حکم مسئولیت، سند مورخ ۱۰ مهر ۱۳۶۰، سند بش، موجود در اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان کرمانشاه؛ آزمون، بیژن (برادر شهید)، اطلاعات شخصی؛ امینی، مسلم، اطلاعات شخصی؛ دادگستری جمهوری اسلامی ایران، پروانه دفن، سند مورخ ۱۱ آذر ۱۳۶۰، سند بش، موجود در همانجا؛ «زمین لرزههای ۲۹ آذر کرمان» (بارگذاری: بی تا)، پژوهشگاه بینالمللی زلزله شناسی و مهندسی زلزله، <http://www.iiees.ac.ir> (دسترسی: ۲۹ آبان ۱۴۰۲)؛ چناری، احمد (همدوره آموزشی شهید)، مصاحبه با مسلم امینی، ۲۹ آبان ۱۴۰۲؛ رزاقزاده، امیر، نبرد طریقالقدس، تهران: مرکز اسناد دفاع مقدس، ۱۳۹۱ش؛ فرهنگ اعلام شهدا: استان کرمانشاه، به کوشش مرکز مطالعات وپژوهش-های بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران: شاهد، ۱۳۹۵ش؛ فلاحی، یداله (همرزم شهید)، مصاحبه با مسلم امینی، ۲۹ آبان ۱۴۰۲؛ قاسمی، سیده گوهرتاج (همسر شهید)، مصاحبه با بیژن آزمون، ۱۵ آبان ۱۴۰۲؛ کارنامه عملیات سپاهیان اسلام در هشت سال دفاع مقدس، به کوشش مرکز فرهنگی سپاه، تهران: مرکز چاپ سپاه، ۳۱ شهریور ۱۳۷۳؛ کرمی، علی (همرزم شهید)، مصاحبه با مسلم امینی، ۲۹ آبان ۱۴۰۲؛ لطفاله-زادگان، علیرضا، هویزه آخرین گامهای اشغالگر، تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، ۱۳۷۳ش؛ محمدی، سکینه، مرزبان دشت آزادگان، کرمانشاه: مرصاد، ۱۴۰۱ش؛ ناحیه ژاندارمری کرمانشاه- رکن یکم، ستوان دوم شهید علیرضا آزمون، سند مورخ ۲۳ آذر ۱۳۶۰، سند بش، موجود در همانجا؛ هنگ ژاندارمری سوسنگرد، دایره کارگزینی افسران، عملیات سوسنگرد و تشویق پرسنل، سند مورخ ۴ آذر ۱۳۶۰، بش، موجود در همانجا.
/ بیژن آزمون، مسلم امینی/